زمان تقریبی مطالعه: 17 دقیقه
 

شرایط راوی





از جمله مباحث مربوط به تشخیص روایت معتبر، بررسی شرایط و اوصاف راوی نزد محدّثان است، تا معیّن گردد، راویان حدیث باید از چه وصف و خصوصیاتی برخوردار باشند، و در این مقاله علاوه بر شرایط راوی مباحث مربوط به آداب نقل و مباحث روایات متعارض بررسی می شود.


۱ - شرایط و اوصاف راوی



شرایط راوی عبارتند از:

۱.۱ - عقل


عقل، بنابر این خبر دیوانه (هنگام جنون) مورد قبول نیست.
(بدیهی است این شرط، مربوط به وثوق و اعتماد به خبر راوی است؛ زیرا با جنون ناقل، اعتماد به گفته وی نیست.) .

۱.۲ - بلوغ


بلوغ و تکلیف که معمولا آن را جزو شرایط دانسته‌اند.
باید دانست که مورد اختلاف، صبی ممیز است وگرنه نسبت به کودک غیر ممیز، سخنی در عدم جواز نیست. بر این مدعا چنین استدلال شده که کودک، رادع و مانعی از گفتن دروغ ندارد؛ چون تکلیفی بر او نیست، ولی اگر ما ملاک حجیت خبر را اطمینان و وثوق به صدور آن از معصوم دانستیم، در هر مورد که اعتماد به صدق راوی داشتیم (گر چه صغیر باشد)، می‌توان آثار صحت را بر آن بار کرد؛ چنانکه در اخبار عادی، گفته ی کودک منشا آثار و مورد اعتماد و عمل است.

۱.۳ - اسلام


اسلام؛ بنابر این خبر غیر مسلمان را حجت نمی‌باشد. (برای لزوم این شرط، استدلال به آیه نبا ان جائکم فاسق بنبا فتبینوا شده؛ زیرا فاسق، کافر را نیز شامل است. نیز به آیه شریفه و من لم یحکم بما انزل الله فاولئک هم الظالمون که به ضمیمه و لا ترکنوا الی الذین ظلموا می‌رساند، اعتماد به قول کافر (که از ظالمین است) نمی‌توان کرد.
ولی می‌دانیم که وجوب تجسس در خبر فاسق (بر فرض شمول فاسق) مطلق کافر و همچنین نهی از اعتماد به وی، ارشادی است؛ یعنی از آن رو باید به خبر وی اعتماد ننمود و موضوع خبر را تجسس کرد که وثوق و اطمینان به صدور موضوع خبر، حاصل شود.)

۱.۴ - ایمان


ایمان؛ یعنی امامی مذهب بودن راوی صاحب معالم می‌فرماید: و اشتراطه هو المشهور بین الاصحاب، و حجتهم قوله تعالی: ان جائکم فاسق بنبا فتبینوا. و حکی عن الشیخ انه اجاز العمل بخبر الفطحیه و من ضارعهم بشرط ان لا یکون متهما بالکذب....)
در این باره نیز آنچه درباره خبر کودک ممیز گفتیم، جاری است و شاید به همین ملاحظه باشد که کسانی مانند اسحاق بن عمار ساباطی که جزو اصحاب اصول است، به اتفاق همه رجالیون، مورد وثوق بوده و اصل وی مورد اعتماد می‌باشد.
همچنین عبدالله بن بکیر (با آنکه فطحی مذهب بوده) جزو اصحاب اجماع (یعنی جماعتی که حتی مرسلات آنان حجت است) شمرده شده است.

۱.۵ - عدالت


عدالت (ملکه پرهیز از گناهان کبیره و عدم اصرار بر گناهان صغیره)؛ به قول مشهور که اجتناب از گناهان بزرگ و بی باک نبودن در دیگر گناهان، برای وی حالت مداوم و استمراری داشته و خوی او شده باشد، چنانکه گفتیم، ملاک قبول خبر، اطمینان به صدور آن از معصوم است و با احراز راستگویی ناقل، لزومی در عدالت وی نیست،
لذا شیخ طوسی در عده می‌فرماید: ان العداله المعتبره فی الروایه غیر العداله المعتبره فی الشهاده، فان الراوی ان کان مخطاء فی بعض الاقوال او فاسقا فی بعض افعال الجوارح و کان ثقه فی روایته متحرزا فیها فان ذلک لا یوجب رد خبره و یجوز العمل به لان العداله المطلوبه فی الروایه، حاصله و انما الفسق بافعال الجوارح یمنع من قبول شهادته و لیس به مانع عن قبول خبره؛ عدالتی که در نقل روایت معتبر است غیر از عدالتی است که در قبول شهادت شرط می‌باشد؛ زیرا راوی اگر در بعض سخنانش اشتباه کند، یا در عمل، فسقی از او سر زند ولی مورد اعتماد باشد و نسبت به منقولاتش فاسق نباشد، خبرش را به واسطه ی اشتباه و فسقش رد نمی‌کنیم، و لذا عدالتی که در نقل روایت مطلوب است، در او وجود دارد، منتها فسق عملی، فقط مانع قبول شهادت اوست نه قبول خبرش.) ؛ همانا عدالت معتبر در نقل حدیث غیر از عدالت معتبر در شهادت می‌باشد چون راوی اگر خطا کند در بعض گفتارش یا اینکه در بعض افعالش فاسق باشد در حالی که مورد اطمینان در روایت نقل کردن باشد و به ثقه بودن شناخته شده خبرش عمل می‌شود پس خطا باعث رد خبر او نمی‌شود و جایز است عمل به خبرش چون که عدالت مطلوب بر له نقل حدیث وجود دارد و زمانی که فسق در اعمال جوارح مانع از قبول شهادت آن شخص می‌شود ولی خبرش را مانع از قبول شدن نیست.

۱.۶ - ضبط


ضبط، یعنی کمتر سهو و اشتباه داشته باشد نه اینکه از سهو و نسیان مبرا باشد (طبق تصریح جمعی، در اطلاق ضابط بر راوی، اهتمام وی در نقل حدیث کافی است، بدین سان که پس از سماع حدیث آن را نوشته و حفظ و مرور کند.) .
شرط مزبور در مورد القای حدیث، از حفظ است نه تحدیث از کتاب، این شرط نیز از مصادیق اطمینان و وثوق به گفته راوی است، چون در صورت کثرت سهو و نسیان راوی، وثوق به گفته ی وی نیست.

۲ - آداب نقل حدیث



برای نقل کردن حدیث هم آدابی وجود دارد که باید آنها را رعایت کرد.

۲.۱ - الفاظ حاکی از جزم


بزرگان و علمایی مثل نووی در شرح صحیح مسلم فرموده‌اند: هنگامی که محدث، عالم به صحت حدیث است، شایسته است به الفاظی که حاکی از جزم به مضمون حدیث است (مانند: قال رسول الله، فعل، امر، نهی) تعبیر نماید، ولی اگر چنین اطمینانی ندارد، می‌بایست به الفاظی که مشعر به جزم و یقین است، تادیه نکند؛ مثلا در نقل چنین احادیثی بگوید: روی عن رسول الله (مثلا) یا جاء عنه، یا یذکر، یحکی، بلغنا
علامه قاسمی از شارح مهذب نقل فرموده که متاسفانه فقها به اصطلاح مزبور پایبند نیستند؛ زیرا در بسیاری موارد هنگام نقل حدیث صحیح، روی استعمال می‌کنند؛ چنانکه در حدیث ضعیف قال می‌آورند.) .

۲.۲ - وظیفه محدث در الفاظ مشتبه


چنانکه لفظی بر محدث مشتبه باشد، می‌بایست پس از نقل آن کلمه ظ که علامت ظاهرا است یا نحو هذا بیاورد تا مفهم تشکیک در قرائت صحیح آن لفظ باشد.

۲.۳ - وظیفه محدث در سند توضیحی


هنگامی که درباره یکی از روات سلسله سند قصد توضیحی دارد می‌بایست لفظ یعنی اضافه کند تا معلوم باشد که اضافه مزبور از وی است نه از شیخ حدیث؛ مثلا: عن ابی بصیر یعنی لیث البختری.
ولی در زمان ما که علایم اختصار اروپایی متداول شده می‌توان لفظ مزبور را در بین الهلالین (پرانتز) آورد، خاصه که قبل و بعد پرانتز، نقطه گذاری شود؛ مثلا: عن ابی بصیر (لیث بن البختری المرادی).

۲.۴ - اختلاف مختصر در تعبیر


چنانچه حدیثی را چند شیخ نقل کرده و یا در کتب صحیحه آمده و لفظ حدیث یا معنی آن یکی است و فقط اختلاف مختصری در تعبیر وجود دارد، می‌توان نام تمام آنان را در صدر حدیث آورده، سپس اضافه کرد: دخل حدیث بعضهم فی بعض تا معلوم شود که لفظ حدیث از مجموع آنان است ولی هر یک اختلاف جزئی در نقل داشته‌اند.

۲.۵ - وجود فاصله بین دو حدیث


فاصله گذاشتن بین دو حدیث، گرچه بهتر هست که هر حدیث، از آغاز سطر شروع شود.

۲.۶ - رعایت قواعد دستوری


رعایت دستورات املایی و قواعد کتابت همزه (که در آخر شروح شافیه ابن حاجب، از قبیل شرح نظام و شرح رضی، ذکر شده و قسمتی را مروج الاسلام در آخر درایه فارسی خود آورده).

۲.۷ - ادای الفاظ به صورت صحیح


ادا نمودن الفاظ حدیث به وجه صحیح و غلط نخواندن (مذهب مشهور حتی نسبت به غلط‌های مسموع از راوی (نسبت به متن حدیث) این است که می‌بایست آن را به وجه صحیح تادیه کرد؛ زیرا پیغمبر و امامان (مسلما) غلط ادا ننموده‌اند و این غلط از ناحیه تبدیل الفاظ اصل حدیث است که به توسط روات عملی شده، گرچه شایسته است که محدث، ابتدا عین الفاظ راوی را (گر چه ملحون و غلط باشد) بیاورد، آنگاه خود توضیح دهد که صحیح آن، چنین است.)
و ترتیل و شمرده شمرده خواندن.

۲.۸ - پرسیدن اشتباهات


پرسیدن اشتباهات و مواردی که احتمال اشتباه آن را می‌دهد و تصحیح نکردن حدیث به سلیقه شخصی. حضرت صادق (علیه‌السّلام) فرمود: انما یهلک الناس لانهم لا یسالون؛ همانا مردم به واسطه نپرسیدن هلاک می‌گردند.

۲.۹ - حسن انتخاب حدیث


حسن انتخاب حدیث و رعایت بلاغت کلام (که مطابق مقتضی حال مخاطبین و مجلس القای حدیث، نقل روایت کند).
بخاری در صحیح خود بابی برای این موضوع باز کرده: باب من خص بالعلم اقواما دون قوم، کراهیه ان لا یفهموا؛ باب تخصیص شخصی به علم آموزی از قومی غیر از قوم دیگر به خاطر ترس از نفهمیدن آن قوم.
آنگاه نقل کرده که امیرالمؤمنین علی (علیه‌السّلام) فرمود: حدثوا الناس بما یعرفون، اتحبون ان یکذب الله و رسوله؟، برای مردم احادیثی را که می‌توانند بفهمند نقل کنید (وگرنه) آیا مایلید که خدا و رسول تکذیب شوند؟
سپس از معاذ نقل کرده که روزی پیغمبر به وی فرمود: ما من احد یشهد ان لا اله الا الله و ان محمدا رسول الله الا حرمه الله علی النار یعنی: هیچ کس از قایلین به وحدانیت خداوند و رسالت پیغمبر در آتش نمی‌روند؛ کسی نیست که شهادت دهد که نیست خدایی جز الله و اینکه شهادت دهد به اینکه محمد رسول خدا است مگر آنکه خداوند او را بر آتش حرام کند.
معاذ عرض کرد: یا رسول الله! اجازه می‌فرمایید این حدیث را برای مردم نقل کنم؟ فرمود: اذا یتکلوا؛ در این هنگام به همین اکتفا می‌کنند (و اعمال دیگر را انجام نمی‌دهند).
صاحب اشهر مشاهیر الاسلام گوید (به نقل از علامه قاسمی): هر مسلمانی که به کنه دین اسلامی پی برده باشد و بر اسرار و حکمت‌های آن واقف گردد، به آیاتی در ترغیب و ترهیب برخورد می‌کند که اگر آنها را در محل خود استعمال کند، برای بازداشت نفوس بدکار از بدیها و جدا ساختن از رذایل اخلاقی، کافی است و نیز برای نیکان، نور علی نور است.
در قرآن کریم، آیاتی برای ترغیب آمده تا نیکان را انگیزه کاریهای شایسته گردد؛ چرا که پاداش اخروی که خدای تعالی برای شایستگان وعده فرموده، مایه امید آنان باشد، نه چنانکه گمان می‌رود، موجب روا دانستن محرمات به امید عفو الهی گردد.
آنگاه اضافه می‌کند که: حدیث پیغمبر نیز مانند قرآن و به همین منظور (ترغیب و ترهیب) وارد شده، متاسفانه جمعی نفهمیده در نقل احادیث وارده در ترغیب، افراط می‌کنند و این باعث روا شمردن محرمات نزد آنان شده است.
از همین باب است احادیثی که در فضایل روزه‌های مستحبی و فضایل ماهها و ایام و ثواب تلاوت بعض سور و آیات، ذکر گردیده که مقداری از آنها (اگر نگوییم اکثر آنها) از مجعولاتی است که برای اباحه ی محرمات، وضع شده است.
ما در سابق، ضمن احادیث من بلغ اشاره کردیم که عده‌ای به استناد احادیث مزبور، هر روایت ضعیفی را که مفید موضوع مندوب و مستحبی باشد! مورد عمل قرار داده‌اند و روی همین اصل، ادعیه و اذکار و زیارات کثیری با ثواب‌های بی شمار و مبالغه آمیز (مثلا بخشایش گناهان گذشته و آینده خواننده، ثواب صد هزار حج و عمره، اجر شهید در راه خدا، در یک درجه بودن با انبیا و اولیا در بهشت) برای اعمال بسیار آسان و بی مؤونه‌ای ذکر کرده‌اند که حتی با تجویز مبالغه و مجاز هم نمی‌توان صدور آن را به پیغمبر و ائمه نسبت داد.
گر چه در مقابل این استبعاد، به فضل بی منتهای الهی (که جنت به بهانه می‌دهند) استناد شده، ولی غافل از اینکه عالم آفرینش، بازیچه و عبث نیست: «و ما خلقنا السماوات و الارض و ما بینهما لاعبین؛ و ما آسمان‌ها و زمین و مابین آن دو را بیهوده خلق نکرده ایم. »
و خدای تعالی دستگاه خلقت را عالم اسباب قرار داده و در اسباب، حسابی است که نمی‌شود ثواب صد هزار حج و عمره را با خواندن وردی در بستر خواب، مساوی شمرد.

۲.۱۰ - رعایت دستورهای اخلاقی


رعایت دستورهای اخلاقی که در احادیث شریفه رسیده یا بزرگان (در وظیفه ی استاد و شاگرد) فرموده‌اند (در کتاب کافی ابواب، صفة العلماء، حق العالم، مجالسة العلماء، بذل العلم، النهی عن القول بغیر العلم، استعمال العلم، المستاکل بعلمه و المباهی به، لزوم الحجة علی العالم، النوادر، نیز به کتاب قواعد التحدیث
[۳] قاسمی، جمال الدین، کتاب قواعد التحدیث ص۲۳۶.
و مقباس الدرایه مامقانی و درایة مروج الاسلام رجوع فرمایید.)
دستورات دیگری نیز برای کتابت حدیث، از قبیل: نیکو نوشتن، ابتدا به نام خدا، حمد و ثنای الهی، ثنای بر معصوم پس از نام وی و همچنین ثنای بر اصحاب و بزرگان علما (هنگام آوردن نام آنان آشکار نوشتن الفاظ حدیث، ریز ننوشتن حدیث، اهتمام به صحیح نوشتن، ضبط کلمات مشتبه در پرانتز یا زیر صفحه، خط کشیدن روی جمله یا کلمه مکرر)؛ ذکر شده که رعایت آن شایسته است.

۲.۱۱ - رعایت چند نکته دیگر


نکاتی که رعایت آنها لازم به نظر می‌رسد:
آنچه اهم از اینهاست و یاد نشده، عبارت است از
۱ـ رعایت علائم اختصار (متداول) از قبیل علامت استفهام (؟)، فاصله (،)، تمامی جمله (.) ، تعجب (! ) افتادگی یا ناتمامی جمله (....) .
۲ـ نوشتن توضیحات در پرانتز (شایسته است آیات قرآن را نیز در پرانتز آورد).
۳ـ آوردن نام کتاب و تعیین صفحه و چاپ آن، یا شخصی که از وی حدیث را استماع کرده.
۴ـ تاریخ و خصوصیات نسخه خطی که از آن نقل حدیث کرده و محل نگهداری نسخه یا عکس آن. (رعایت این قسمتها در کتابت حدیث، لازم است).
۵ـ اعراب‌گذاری اعلام، کلمات مشابه که معنای آن به واسطه ی اعراب عوض می‌شود، و نیز اعراب گذاری جمله‌های عربی (به خصوص اگر قرآن و متن حدیث است).
۶ـ عنوان ابواب و فصول و مطالب، با حروف بزرگتر آورده شود و بهتر این است که در وسط خط و بین الهلالین یا در آغاز سطر نوشته شود.
۷ـ اسناد احادیث به حروفی کوچکتر از حروف متن ثبت شود (این قسمت در چاپ احادیث مراعات شود).
۸ـ در مواردی که قرائت متن، برای نویسنده مورد تردید و مشکوک باشد، پس از کلمه مشتبه در پرانتز، لفظ کذا نوشته شود.
نیز در مواردی که به نظر محدث، کلمه در کتابی که از آن نقل کرده اشتباه است، صحیح آن را نوشته و در پرانتز (ظ) که علامت ظاهرا می‌باشد، بیاورد.
۹ـ آوردن فهرست ابواب و فصول، اعلام و اماکن و مدارک، در آخر کتاب.
۱۰ـ نوشتن مقدمه شامل معرفی کتاب، موضوع آن، معرفی کتبی که در این باره نوشته شده و ذکر خصوصیات نوشته ی خود، معرفی نسخه‌ای که برای تصحیح متن برگزیده (اگر تصحیح کتابی یا ترجمه ی آن است (برای توضیحات بیشتر در موضوع تصحیح متون خطی و قواعدی که رعایت آن جهت انتشار نسخ خطی لازم است، به جزوه ی بسیار مفید روش بررسی و تصحیح نسخه‌های خطی، تالیف دکتر صلاح الدین منجد، ترجمه آقای حسین خدیو جم، مراجعه فرمایید.
نیز دستورات مقابله و تصحیح کتاب حدیث را در کفایه خطیب بغدادی،
[۴] خطیبب بغدادی،کفایه، ص۲۳۷.
ببینید.) .

۳ - دانستن چند امر برای محدث



نیز برای محدث، دانستن اموری که ذیلا از شرح نخبة الفکر نقل می‌شود، اهمیت دارد:
۱ـ شناسایی طبقات راویان (که به آن وسیله حدیث مدلس شناخته می‌شود).
۲ـ شناسایی موالید و وفیات روات (که بدین وسیله صحت و بطلان ادعای راوی، دایر بر ملاقات و سماع از شیخ، تشخیص داده می‌شود).
۳ـ شناسایی احوال راویان، از لحاظ جرح و تعدیل (که موکول به علم رجال است و در لزوم آن فی الجمله، جای تردید نیست).
۴ـ شناسایی کنیه ی ( لقب تشریفاتی است که به ابن یا اب مصدر شروع می‌شود، مانند ابن بابویه، ابوجعفر) راویان. نیز شناسایی اسم کسانی که معمولا به کنیه مشتهرند (مانند: ابوبصیر و ابو خالد کابلی و ابو حنیفه ).
همچنین شناسایی کسانی که نام و کنیه آنان یکی است (مانند ابوطالب، پدر امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) که بنا به مشهور نام و کنیه اش همان است).
۵ـ شناسایی کسانی که به چند نام یا چند کنیه اشتهار دارند مانند ابن جریج که وی را دو کنیه ی دیگر است: ابوالولید و ابو خالد.
۶ـ شناسایی کسانی که کنیه شان با نام پدر یکسان است (مانند: ابی اسحاق، ابراهیم بن اسحاق مدنی).
۷ـ شناسایی کسانی که نام پدرش با نام شیخش یکی است (مانند: ربیع بن انس عن انس).
۸ـ شناسایی کسانی که نامشان به غیر پدر اضافه شده (مانند: مقداد بن اسود که اسود نام پدر خوانده ی وی است و نام پدرش، عمرو می‌باشد).
۹ـ شناسایی نام کسانی که اسم وی به مادر، اضافه شده (مانند: ابن علیه).
۱۰ـ شناسایی کسانی که نام وی و پدر و جدش یکسان است. (مانند حسن بن حسن بن حسن (علیه السلام) که از فروع مسلسل است. یا نام وی و نام شیخش و همچنین شیخ شیخش، یکی است؛ مانند: عمران قصیر عن عمران العطاردی عن عمران بن حصین.
۱۱ـ شناسایی راویانی که نام شیخ وی با نام راوی کسی که از او روایت شده یکی است؛ چون بخاری که نام شیخش، مسلم ( فراهیدی ) است و نام راوی و تلمیذش، مسلم ( مسلم بن حجاج قشیری صاحب صحیح مسلم ) است؛ زیرا در صورت عدم اطلاع بر این جهت، ممکن است گمان تکرار یا انقلاب در روایت شود.
۱۲ـ شناسایی انساب و اقسام نسبت، مانند نسبت به قبایل (که بیشتر در متقدمین است) و نسبت به وطن و محل سکونت (که بیشتر در متاخرین ملاحظه می‌شود) و نسبت به زادگاه، صنعت و شغل، کوچه و محل، همجواری، ملک و غیره.
کلیه ی امور فوق، جزو شعب علم رجال است که با معرفت و اطلاع بر آن اینها و همچنین شناسایی مشترکات (که اهم از امور مذکور در فوق است) حاصل می‌شود.

۴ - جمع بین احادیث متعارض



مطلب دیگری که اطلاع بر آن اجمالا لازم است، دانستن طریق جمع بین احادیث متعارض است؛ زیرا ضمن اخباری که در دست ماست، به عده‌ای احادیث متعارضه برخورد می‌کنیم که تنافی میان آنها : یا تعارض ابتدایی که قابل جمع دلالی است یا تنافی میان آنها تنافی مدلول دو خبر به طوری که قابل جمع نباشد

۴.۱ - تعارض ابتدایی


تعارض ابتدایی که قابل جمع دلالی است.
منظور از جمع دلالی (در مقابل جمع تبرعی) آن است که چنین جمعی بر مقتضای قواعد زبان، می‌باشد؛ مانند تنافی عام و خاص و یا مطلق و مقید، زیرا طبق قواعدی که در اصول مقرر است چنین مواردی قابل جمع می‌باشد؛ خاص بر عام و مقید بر مطلق مقدم است ( شیخ انصاری در رسائل و کفایة الاصول ج۲، تقریرات مرحوم نائینی از کاظمینی به آن اشاره رده است.)

۴.۲ - تنافی مدلول دو خبر


تنافی مدلول دو خبر به طوری که قابل جمع نباشد که خود به دو گونه صورت می‌گیرد:
الف: جایی که یکی از دو حدیث مؤید به مرجحی باشد.
ب: صورتی که دو حدیث، خالی از مرجحات هستند.
در مورد اول یعنی وجود مرجحات مناسب است مرجحاتی که ممکن است حدیثی را به واسطه ی آن بر دیگری مقدم داشت بیان کرد.
مرجحات مزبور چهار دسته است؛ مرجحات سندی، مرجحات الفاظ حدیث، مرجحات متن حدیث، مرجحات خارجی (صاحب کفایه مرجحات را نسبت به راوی خبر و نفس خبر و وجه صدور آن و متن حدیث و مضمون آن، شمارش نموده و به ترتیب: وثاقت، شهرت، مخالفت عامه، فصاحت و موافقت کتاب را برای موارد مزبور مثل آورده است.)
مرجحات سند و متن حدیث را می‌توان مرجحات صدوری نامید؛ زیرا وجود هر یک از آنها موجب اطمینان یافتن به پیدا شدن برتری یکی بر دیگری می‌گردد، اما مرجحات خارجی، با چشم پوشی از صدور روایت است؛ زیرا ممکن است روایتی از معصوم صادر شده باشد، ولی به ملاحظاتی برای بیان حکم واقعی نباشد و به عبارت دیگر، پاره‌ای از مرجحات خارجی، مربوط به جهت صدور است نه اصل صدور.

۵ - عناوین مرتبط



شرایط قبول روایت؛ طرق شناسایی حال راوی؛ ضبط

۶ - پانویس


 
۱. دخان/سوره۴۴، آیه۳۸.    
۲. کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج۱، ص۳۶-۵۱، چاپ آخوندی.    
۳. قاسمی، جمال الدین، کتاب قواعد التحدیث ص۲۳۶.
۴. خطیبب بغدادی،کفایه، ص۲۳۷.


۷ - منبع


سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «شرایط راوی»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۰۱/۲۷.    






آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.